سفر به مشهد + شمارش معکوس تولد ماهکم
مرد کوچولوی من بالاخره رفت مشهد .. طی یه سفر یهویی
این مدت هی جور نشده بود تا الان که امام رضا عشق ما رو طلبید
و مشهدی ماهان شدی دیگه
کلی اونجا با بابایی تو صحن ها راه می رفتن و ماهانم حسابی ذوق زده ...
عزیز دلم عااااشق برق و اونجا کلی برق دید
ایشالله زود زود دوباره میری قشنگم
عکس بالایی هم تو آتلیه مشهد گرفته شد .. عاشقتم حاج اقااا
و اینکه شمارش معکوس تولد ماهان شروع شده و داریم به 1 سالگی نفسم نزدیک میشیم
خیلی زود گذشت ،کنار تو بودن همه چی رو آسون کرد
گذشت روزا رو ...
سختی هارو ...
مشکلاتو...
و خیلی چیزای دیگه
با وجود تو واقعا می شه به مشکلات دل بست .....
و اینکه....
دندون بالاییت کلی سفید شده و اذییت می کنه اما بیرون نمیاد
اولین مرواریدت می خواد از بالا در بیااااد
عکسا زیاد بود مجبور شدم بزارم تو ادامه ی مطلب
بفرمایید داخل....
حالا عکسای عشقم از حرکت تا برگشت
ماهکم عقب ماشین لالا کرده
قربون شکا ماهت برم من
ساعت های اول رسیدن به مشهد
فدای این خنده هات بشم
وااای جووون دلمی تووو
روز اول سر میز صبحونه
بخورمت فسقلی من .. اونجا بهش می گفتن سر کاروان .. همیشه رو یه صندلی جدا آخر میز می نشست
میمیرم واسه این لوس بازیااااات عشق من
تو صحن امام رضا ( دست در دست بابایی )
پدر و پسری ( عااااشقتونمم)
ماهان و امام رضا .. خودش همیشه نگهت داره عزیزکم
وروجک شیطون من ( تو صحن باب الجواد )
قربون اون لبات بشم من
خوردن داریاااااا
ماهان و بابا
فدای توووو
جیگر این چیز خوردنتو عشق من
ماهک و پارمیدا
دورت بگردم
ماهان تو رستوران
تو راه برگشت .. آقا ماهان در حال انتخاب غذااا
من به قربون این لپای سوختت