ماهان ، زندگی منماهان ، زندگی من، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

پسر پاییزی ما

سفر به مشهد + شمارش معکوس تولد ماهکم

    مرد کوچولوی من بالاخره رفت مشهد .. طی یه سفر یهویی این مدت هی جور نشده بود تا الان که امام رضا عشق ما رو طلبید و مشهدی ماهان شدی دیگه کلی اونجا با بابایی تو صحن ها راه می رفتن و ماهانم حسابی ذوق زده ... عزیز دلم عااااشق برق و اونجا کلی برق دید  ایشالله زود زود دوباره میری قشنگم عکس بالایی هم تو آتلیه مشهد گرفته شد .. عاشقتم حاج اقااا و اینکه شمارش معکوس تولد ماهان شروع شده و داریم به 1 سالگی نفسم نزدیک میشیم  خیلی زود گذشت ،کنار تو بودن همه چی رو آسون کرد  گذشت روزا رو ... سختی هارو ... مشکلاتو... و خیلی چیزای دیگه  با وجود تو واقعا می شه به مشکلات دل بست .....  و ...
16 مهر 1392

ماهان به روایت تصویر

  آخرین عکسای 11 ماهگی رو می زارم .. عشق ما دیگه داره به 1 سالگی نزدیک می شه  مرد کوچولوی من بهترین و خوب ترین حسو تو کل زندگیم با وجود تو تجربه کردم عزیزکم   دیکشنری جدید گل پسر ما: چایی : تایی                داغ: داغ افتاد:   اوتاد                 پیف پیف: بیف بیف سیب : بیب                 دکی : دَ  ک    کلا جدیدا هر چیزیو که می گیم فوری تکرار می کنه یا کلی توجه می کنه که چی می گیم   از وقتیم راه افتاده دلش می خواد فقط راه بره فیلما یا کلیپایی که تو گو...
7 مهر 1392

عشق 11 ماهه ی من + راه افتادن ماهاااانم

ماهانم        عزیزترینم  11 ماهگی رو هم پشت سر گذاشتی .. مرد کوچولوی من ایشالله 110 سالگیت عمر من  چقدر زود گذشت ..  این 11 ماه بهترین لحضات عمرم بود .. بهتریم ثانیه ها رو کناار  تو گذروندم تو شدی همه ی زندگی همه ی هستی شدی قشنگی زندگی می نویسم از کارای این روزهات دردونه ی من از حرفا و کارای که تازه یاد گرفتی     بهت می گیم : ماهان دستات کو ؟؟ دستاتو میاری بالا پاهات کو ؟ با دست تند تند می زنی رو پاهات از بیرون که میای فقط حواست به برق و نگاه به سقف هی می گی بَق  عااااشق پیریز برقی .. اگه ولت کنن تا کلی وقت اونجا وایمیسی یه عروسکی داری شگل گاوه ...
25 شهريور 1392

تو یه قطره از خدایی....

                                                        عشق کوچولوی من نمی دونم از کجا بنویسم  .. از کارای باحالی که می کنی .. از خوشمزگی هایی که داری از حرفایی که می زنی .. از جاهایی که رفتییم.... باید باشی و ببینی چقدر خوردنی شدی   این روزها حسابی شیطون شدی . وقتی ازت می پرسیم با، بابا کجا می خوای بری می گی د د جدیدا یاد گرفتی بووس میکنی . وای که آدم ...
3 شهريور 1392

ماهانم ،آرام جاااانم

  دلخوشی این روزهای من تو زندگی وقتی یکی تو دنیا هست که وقتی پیششی به هیچی فکر نمی کنی جز خودش وقتی ساعت ها در کنارشی و متوجه گذشت زمان نمی شی وقتی دلت از همه پره حتی از خوده خدا و خیلی داغونی و اون که هست عین خیالت نیس وقتی که معصومیت تو چشماش به اندازه ی همه ی دنیا آرومت می کنه وقتی که پیشته میگی گوره بابای بقیه این بهترین حسٍ واسه آدم بهترین حس امید واسه گذشتن از همه ی نا امیدیا کنار گذاشتن همه ی فکرای اراجیفی که میاد تو ذهنتو میره تو همون حس قشنگی همونی که لحظه هارو می شه در کنارش خیلی خیلی خوب بود شاید کوتاه باشه زمانش اما واسه یه نفس گرفتن از هوای تو واسه یه کوچولو زندگی کافیه من دلم به همین خو...
17 مرداد 1392

با بودنت زمانه ام سر و سامان گرفته است

گل پسر ما هشت ماه و 15 روزه شده واسه خودش یه مردی شده کلی شیطون شده هر روز یه کار جدید می کنه چهار دست و پا نمیره اما وقتی یه چیز جالب مثه کنترل جلوش باشه سینه خیز حرکت می کنه با کمک شصت پاش دندونشم هنوز خبری ازش نیست اما لثه هاش انقد سفت شده که راحت همه چیو میتونه بکنه،وقتی یه چیزی میزاری دهنش یه دفه یه تیکه ی بزرگشو می کنه فقطم جیغ می زنه کلمه جدید یاد گرفته و وقتی می گه آدم دلش می خواد قورتش بدم تَ تَ    به مامان می گه ماااا بابا : بَ بَ کلیم حرف میزنه که ما معنی شو نمی فهمیم تااازه یاد گرفته وقتی می ذاریمش رو مبش خودش برمیگرده میاد پایین کناره مبلم که وایمسه خودش راه می ره عاشق آب باز...
7 تير 1392

کنار تو درگیر آرامشم..!

  همه ی زندگی من هفت ماهگی رو تمام کرد وارد هشت ماه شد خدیاااااا شکرت واسه داشتن همچین ماهکی عزیز روزگار من هر چقدر از شیرینی در کنار تو بودن بگم بازم کمه امااااا بیشتر موقع ها می گم چقدر خوبه که تو هستی دلخوشی من یه جاهایی وقتی ادم کم میاره وقتی نا امید می شه وقتی دیگه نمی کشه وجود بعضی چیزاا شاید کمک بزرگی باشه واسه امیدوار شدنش تو همون امیدی واسه من همون چیزی که تو بدترین شرایط هم می شه کنارش خوشحال بود حتی خندید وقتای که یه عالمه گریه داری تو واسه من بهترین موجودی توی این دنیاااا فرشته ی مهربووووونم   +این روزا حسابی شیطون شدی که من عاااااشق شیطونیاتم دندوناتم در نیومده و حساا...
26 ارديبهشت 1392

ماهک 7 ماه و 10 روزه ی من

روز ها با کنار تو بودن سپری می شه و روزهای قشنگ تری رو با وجود تو داریم واکسن 6 ماهگی رو هم زدی و وارد 7 ماهگی شدی باز هم خدارو شکر می کنم که تو رو بهمون داد امیدوارم خودش همیشه نگهت داره و مواظبت باشه فرشته ی کوچولوی من روزی که واکسن زدی یه کوچولو تب کردی ولی با وجود استامینوفون خداروشکر درجه ی تبت بالا  نرفت اما ناآروم بودی .. خداروشکر که گذشت این روزها حسابی شیطون شدی و کلی باهامون تعریف می کنی ما هم با یه حرف کوچیک زدن از تو یه دنیا واست ذوق می کنیم جدیدا یات گرفتی می گی : دَدَدَدَدَدَ     هنوزم خبری از دندونت نیست .. با روروئکت دیگه کامل حرکت می کنی و خوشحال از اینکه داری راه می ری...
29 فروردين 1392

اولین بهار با تو بهاری تر شد

عید امسال کلی با سالهای دیگه فرق می کرد این که تو بودی و ما با وجود تو خوشحال تر بودیم و با یه دلگرمی دیگه ای عید و شروع کردیم             همیشه دوستت داریم   ماهان کنار سفره ی هفت سین:     البته این عید واسه چند روز قبل از عید بود روزای اول عید کلی عید دیدنی کرد و همه با دیدنت کلی ذوق می کردن چند روز بعد از عید :     قربون بشم خوش تیپ من روز دوم عید هم تولد میلاد (پسر عموی بابا) دعوت بودیم کلی اونجا پسر خوبی بود .. همش نگاهش به رقص نور بود و نورای که رو دیوار می افتادو دنبال می کرد حسابی ام خوش اخلاق بود ...
20 فروردين 1392